گذر زمان
٣١/٦/٩١ سلام قند عسل مامان رادین جون نمی دانم در وجود نازنینت چی هست که مرا اینگونه عاشقت کرده وهر روز که می گذرد عاشق ترهم می شوم عاشق نگاهت ، خنده های شیرینت،مهربانی هات ومعصومیت وجودت وای چه لذت بخش است آنگاه که صورت زیبایت را بر صورتم می فشاری ومرا غرق شادی می کنی. گاهی دلم برای این روزهای با هم بودنمان تنگ می شوداما چه باید کرد زمان در گذر است وتنها دلخوشی من بزرگ شدن عزیزم وآینده ایست که به امید خدا موفقیت هایت را پشت سرهم ببینم. پسر عزیزم هر روز تواناتر می شوی وما شگفت زده تر از این همه یادگیری وپیشرفت، عزیزم همین طور ادامه بده تا همه چی در زندگی بیاموزی. غروب ها بوی پاییز گرفته یه دلتنگی خاص رو...
نویسنده :
مامان و بابا
21:57