رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

رادین همه زندگی

گذر زمان

٣١/٦/٩١ سلام قند عسل مامان  رادین جون نمی دانم در وجود نازنینت چی هست که مرا اینگونه عاشقت کرده وهر روز که می گذرد عاشق ترهم می شوم عاشق نگاهت ، خنده های شیرینت،مهربانی هات ومعصومیت وجودت وای چه لذت بخش است آنگاه که صورت زیبایت را بر صورتم می فشاری ومرا غرق شادی می کنی.  گاهی دلم برای این روزهای با هم بودنمان تنگ می شوداما چه باید کرد زمان در گذر است وتنها دلخوشی من بزرگ شدن  عزیزم وآینده ایست که به امید خدا موفقیت هایت را پشت سرهم ببینم.  پسر عزیزم هر روز تواناتر می شوی وما شگفت زده تر از این همه یادگیری  وپیشرفت، عزیزم همین طور ادامه بده تا همه چی در زندگی بیاموزی. غروب ها بوی پاییز گرفته یه دلتنگی خاص رو...
31 شهريور 1391

اولین باری که رادین مریض شد.

عزیز دلم نبینم ایجور کلافه باشی و یکسره بی قراری کنی زندگی بعضی وقت ها سختی داره که مریضی هم یکی از اون سختی هاشه ، بهت حق می دم بی قراری کنی آخه تا حالا شکر خدا مریض نشده بودی واین اولین بار در این چهارده ماهه که مریض شدی البته بازم خدا رو شکر یه سرماخوردگی ساده است ،یکم تب کردی وبیشتر از هر چیزی   گرفتگی بینی ات خیلی اذیتت می کنه وشب ها خواب راحتی نداری. شیرین پسرم زودتر خوب شو که من تحمل بی قراری تو ندارم واز خدای مهربون می خوام که همه فرشته های نازمون رو همیشه سالم وتندرست نگه داره. البته خدا رو شکر الان که دارم  برات می نویسم بهتر شدی وخوابیدی. رادینم همیشه سالم وسرزنده باشی وبدان شادی زندگی ما از لبخندهای بی...
29 شهريور 1391

اولین آرایشگاه رفتن رادین جون

  با وجودی که اصلا دوست نداشتم موهای لطیف وفرفری  رادین جونم رو کوتاه کنم اما تصمیم گرفتیم که به آرایشگاه ببریمش وموهاشو کوتاه کنیم ، تا که دیگه بهمون نگن این کوچولو دختره یا پسره!   عکس های همین امروز  قبل از آرایشگاه و بعد از آرایشگاه  در ادامه مطلب.........    با وجودی که اصلا دوست نداشتم موهای لطیف وفرفری  رادین جونم رو کوتاه کنم اما تصمیم گرفتیم که به آرایشگاه ببریمش وموهاشو کوتاه کنیم ، تا که دیگه بهمون نگن این کوچولو دختره یا پسره! در 13 ماه و 5 روزگی برای اولین بار موهاتو کوتاه کردیم  ، به آرایشگاه نی نی گل بردمت محیط زیبا وکودکانه ای داشت و یه خانم مهربان آرایشگر بود اولش یکمی خو...
9 شهريور 1391

13 ماهگی رادین جونم

عزیز دلم 13 ماهگیت مبارک. دیگه واسه خودت آقایی شدی به خوبی راه می ری تا امروز هر وقت کفش می پوشیدی دوست نداشتی دیگه راه بری اما بالاخره امروز با کفش هات آشتی کردی وکلی باهاشون راه رفتی. امروز صبح جواب آزمایش خونت رو پیش دکترت بردم که گفت کم خونی نداری ودیگه نبازی به قطره آهن نیست و200 گرم هم وزن اضافه کرده بودی  بعد از چند ماه ثابت بودن وزن این اضافه وزن برامون خوشایند بود . رادینی خیلی دوستت داریم. 
5 شهريور 1391

اولین سفر رادین به شمال کشور (مرداد 91)

روز جمعه هفته پیش (91/5/27) راهی سفر شدیم و این اولین سفر گل پسرم به شمال  بود  در این سفر همسفرم داشتیم که خاله ودایی ومادر بزرگ من هم همراهمون بودن البته خاله پریا هم همسفر ویژه بود. قبل از سفر یکم نگران این بودم که مبادا در راه خسته بشی آخه زمان این سفر خیلی طولانی تر از سفرهای قبلی بود ، خدا رو شکر تقریبا خوب بودی البته خاله پریا هم کمک خوبی برای بازی با شما بود تا که حوصله ات سر نره. نزدیک های رشت بودیم که تصادف کردیم البته خدا رو شکر با سرعت عمل بابایی به خیر گذشت و فقط سپر پشت ماشینمون شکست و یکم ادامه سفر با تاخیر بود و عصر به شهر زیبای رامسر رسیدیم. ویلا ساحلی بود و ما هم از فرصت استفاده کردیم و بعد از کمی استراحت به...
4 شهريور 1391
1